پارت ۵ نظرتون چیه دیگه ادامه ندم

kimiya kimiya kimiya · 1402/08/25 09:11 · خواندن 1 دقیقه

م:لوکا بهم هجوم اورد و یهو ادرین سریع اومد

ا:یهو دیدم لوکا داره نزدیک مرینت میشه

ل:میخواستم مرینت رو ببوسم که یهو دستی رو شونم حس کردم و برگشتم ادرین مشت زد تو بینیم و بهم فحش داد

م:ادرین ممنون🥹

ا:خواهش میکنم اقای لوکا دیگه نبینم به مرینت من نزدیک میشی فهمیدیییییی

ل:تازه بازی من شروع شده ادرین بچرخ تا بچرخیم

ا: دست مرینت رو گرفتم و دانشگاه تموم شده بود  و از مرینت خداحافظی کردم

م:ادرین مرسی بازم و رو لپ ادرین بوسه ای زدم و رفتم خونه تو راه خونه بودم که به یک دختره برخورد کردم 

ناشناس:هی دختره ی بیچاره زود از من معذرت خواهی کن زوددددددددددددد

ال:هی کلویی کاری به مرینت نداشته باشششش کثافتتتتتتت

ک:خیلی مسخرست واقعا مسخرست

م:شوکه شدم نه واقعا خودش بود اون الیا بود الیا جوننننننننن

م:تو کجا بودی دلم برات تنگ شده بودددد

ال:وایی سلام مرینت خوبی من با مامانم به امریکا رفته بودیم و الان دیگه برگشتیم راستی بالوکا چیکار کردی ها😉😉😉😉

م: دیگه حرف از اون بی نام.و.ص نزننننن

ال:باشه باشه اروم تر بگو چی شده

م:همه چیز رو برای الیا تعریف کردم دهنش نیم ساعت باز مونده بود

ال:مرینت راست میگی تو واقعا با مدل معروف ادرین اگرست رلینننننننننننننننننن

م: اره یهو الیا خشکش زد پشتم رو دیدمم..............

۱۲۸۶ کاراکتر

برای بعدی ۵ لایک