پارت ۱۰ عاشقتم
مشکلات خانوادگی داشتم شرمنده خوب بریم سراغ پارت
ا:صدای جیغ مرینت رو شنیدم سریع سوییچ ماشین رو برداشتم و دویدم سمت ماشین سوارش شدم و پام رو روی گاز گزاشتم اصلا اون موقعه هیچیز جز مرینت برام مهم نبود داشتم گریه می کردم امیدوارم حالش خوب باشه
م:چشام رو باز کردم دیدم داخل یک انبارم که یهو یکی وارد شد چی اون اماندا بود!
اماندا:به به بلخره خانم بیدار شدن
م:تو از جون من چی میخوای هااا بگو
اماندا:من نمیخوام جونت رو بگیرم میخوام ادرینت رو بگیرم فهمیدیی
م:و اگه من نخوام چی ؟
اماندا :میکشمت
م:خو جون منو بگیر ولی ادرین باتو هیچوقت نمیمونه
اماندا:دوست داری ادرینم بکشم
م: باشه باشه بگو ازم چی میخوای
اماندا :من لوکا رو کشتم پس راحتی ببین تو میری از این کشور و دیگه برنمیگردی فهمیدی
م: ب باشه
ا:رسیدم خونه ی مرینت اما کسی نبود رفتم تو اتاقش دیدم اماندا اونجاست باداد گفتم با مرینت چیکار کردیییییی
اماندا:مرینت رفته و تو دیگه ماله منیییییسسققق
ا:تو اینو شنیدم رفتم سمت اماندا و......
ببخشید اگه کم بود خیلی کار دارم برای پارت بعد
۱۰کامنت
خوب بای