🖤Black House🖤

🖤Black House🖤

امیدوارم خوشتون بیاد

پارت ۷

kimiya kimiya kimiya · 1402/09/10 11:47 ·

ل:به یکی ازم ادم هام گفتم بره مرینت رو برام بیاره که مرینت فرار کرد من اون رو پیدا میکنم و مال خودمش میکنم

ا:تو ذهنش:من باید این لوکا رو بکشم اون داره به مرینت من اسیب میرسونه نمیزارم

م:ادرین ادرینننننننننننن

ا:بله بله چی شده

م:کجای 

ا:تو فکربودم

م:کایان پیام داده فردا پارتی هست بریم؟

ا:وایی اره بریم خیلی وقته نرفتیم

م:باشه 

فردا ان روز

م:سریع بیدار شدم ادرین رو بیدار کردن صبحونه هم خوردیم من رفتم حموم که یهو ادرین هم اومد🥴 چرا اومدی

ا:اومدم حموم کنم

م:خو بعد من میومدی

ا:نه نه میخوام باتو باشم

م:هوففف باشه

با ادرین حموم کردیم بعد اومدیم بیرون(دوستات منحرف نگران نباشید باهم داخل حموم کاری نکردن)-

م:یک میکاپ کردم یک لباس کوتاه پوشیدم و رفتم پایین

ا:یک کت و شلوار مشکی پوشیدم و یک عطر دختر کش زدم و رفتم پایین دیدم ملکم پایینه با هم رفتیم داخل ماشین و وقتی رسیدم اونجا کسی رو دیدم که باعث میشد مرینت رو از دست بدم اون........

 

 

 

 

 

بیا پایین تر بهت بگم

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بیا

 

 

 

 

 

 

 

 

خب نمیگم🤣🤣

واقعا حمایت ها کمه 

شرط ۶تا لایک 

پارت ۶

kimiya kimiya kimiya · 1402/09/06 13:08 ·

م:برگشتم دیدم ادرینه🤣 قیا فش خیلی خنده دار شده بود

ال:عههههه۱ ۲ ۳ قش🤣🤣🤣🤣🤣🤣

ا:مرینت حالت خوبه چرا بهم میخندی و بگو ایشون کیهههه🫥

م: برو جلوی اینه خودت رو ببین🤣🤣🤣🤣🤣🤣

ا:رفتم دیدم به به موهام کامل سیخ شده😂موهامو مرتب کردم 

ا: حالا نگفتی این کیه؟

م: ادرین این بهترین دوستمه الیا عه الیااااااااا🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣

ا:این چرا قش کردهه؟

م: خو گلم وفتی یک مدل رو ببینه باید شوکه بشه🫥

ال: بیدار شدم و به ادرین سلام دادم

ا:عه حالت خوبه؟

ال:ا ر ه خ و ب م(بچهمون تو شکه🤣🤣🤣🤣🤣)

ال:خوب دیگه من برم(راستی الیا رفته خونه مرینت)

م:عه کجا باید نهار اینجا باشی

ال:اما..

م:نزاشتم حرفش رو بگه اما اگر نداریم همین که گفتم

ال:باشه

ا:مرینت من میرم حموم بعد لباس هامو بیار

م: بب اا شش😳

ا:یهو دیدم مرینت خجالت کشید هوففف

ا:حموم که تموم شد مرینت لباسم رو اورد که یهو نگاش به بالا تنم رفت یک نیش خنده ای زدم و رفت بعد رفتم تو اتاق موهامو خشک کردم بعد یک شونه ای زدم موهامو بعد یک لباس سفید پوشیدم اما ۴تا دکمه بالاش رو باز گزاشتم بعد یک شلوار جین پوشیدم و یک عطر دختر کش زدم رفتم پایین

م:داشتم با الیا غذا رو درست میکردیم غذا پیتزا بود😋 از الیا پرسیدم نینو رو چیکار کرده گفت با هم قهر کردیم خیلی ناراحت شدم که یهو ادرین صدام زد رفتم لباسش رو بدم خود به خود صورتم رفت سمت بالا تنش ا نم یک نیش خنده ای زد از خجالت اب شدم🫠 که ادرین بعد ۲۰ دقیقه اومد پایین الیا که مونده بود منم محوش شدم🤩

ا:چیه مگه خوشتیپ ندیدین!

م:دیدم 🤪

ا:بعد اون کیههه؟؟(او غیرتی شد)

م:خودم🤣🤣🤣🤣🤣

ا:.....🤐

م: الیا بیا غذا بخوریم

ال: باشه 

الیا غذاش رو خورد و رفت

م:ادرین من میرم بیرون قدم بزنم 

ا:باشه برو

م:رفتم یک بالا ناف پوشیدم با یک شلوار کوتاه موهامو بافتم و رفتم

وقتی داشتم میرفتم یهو حس کردم یکی یک دستمال گذاشت رو دهنم داشتم بیهوش میشدم که یادم اومد ادرین این مواقه بهم چی گفته یهو پای یارو رو لگد کردم و زد لای پاش و فرار کردم و رفتم داخل خونه و همه چی رو برای ادرین تعریف کردم

ا:مرینت اروم باش لعنتی کار اون لوکای.............

خوب برای پارت بعد ۴تا لایک و۳تا کامنت بای راستی۲۱۰۰ کارکتر